زندگینامه خوناشام

دانلود کامل سری داستان های زندگینامه خوناشام

زندگینامه خوناشام

دانلود کامل سری داستان های زندگینامه خوناشام

سلام دوستان گلم 

اول از همه می خوام تشکر کنم از این همه لطفی که نسبت به بنده داشتید 

همچنین از اینکه  توی ایمیل ها و  پی ام هاتون و همچنین نظرهایی که توی دو بلاگ مربوط به داستان ها می گذارید از من حمایت کردید  ممنون و سپاسگزارم و وظیفه خودم دونستم که مقداری توضیحات در مورد جلد پنجم نسبت به شما دوستان بده کار هستم . 

واقعیت این هست که من یک نویسنده نیستم . حداقل اگر بخوایم به عنوان یک شغل نگاه کنیم تا به حال شغل من نویسندگی نبوده و تا زمانی که جلد سوم زندگینامه خوناشام رو نوشتم داستان نویسی برام یک سرگرمی محسوب میشد و تا اون زمان مشکلی هم از این بابت نداشتم 

شاید هشت یا نه سال پیش بود که شروع به نوشتن جلد اول کردم و بعد از اون هم جلد دوم و زمانی که سرباز بودم جلد سوم و وقتی هنوز سر کار نمی رفتم هم جلد چهارم رو نوشتم ولی از اون به بعد مساله کار پیش اومد . اول به صورت امتحانی خواستم ببینم میشه روی نویسندگی به عنوان یک شغل حساب کرد ؟ 

پس جلد چهارم رو فروشی توی نت گذاشتم و از دوستانی که نمی خواستن داستان رو بخرن  خواستم از طریق ایمیل به من اطلاع بدن تا جلد چهارم رو براشون رایگان بفرستم 

ولی این کار جواب نداد چون از اون به بعد هر شب باید زمان زیادی رو صرف می کردم برای ایمیل کردن جلد چهارم 

تنها نتیجه ای که گرفتم این بود که حداقل به این شکل نمیتونم از نویسندگی کسب درامد کنم و داستان زندگینامه جادوگر که تا اون زمان 20 فصلش رو نوشته بودم همونجا متوقف شد . 

از اون زمان غیر از اینکه سر کار میرفتم توی این فکر بودم چه داستانی بنویسم که اون رو بتونم چاپ کنم ؟ 

داستان های زیادی به ذهنم رسید که هر کدوم مقداری ازشون رو نوشتم تا تصمیم بگیرم کدوم یکی رو اول تموم کنم و بعد از اون سراغ جلد پنجم برم . 

چون اینجوری میتونستم روی درآمد نویسندگی هم حساب کنم . داستان هایی که به ذهنم رسیدن و از هر کدوم چند فصل نوشتم اینها هستند 

زندگینامه جادوگر - جلد اول کتاب جادو( فانتزی)

مسافر ابعاد

اربابان رویا ( فانتزی) 

این خانه روح دارد ( ترسناک ) 

مرد سگی ( طنز تلخ اجتماعی ) 

راز شوم ( جنایی ) 

جن گیر (ترسناک ) 

بین اینها تصمیم گرفتم جن گیر رو بنویسم چون کوتاه تر از بقیه بود و بلافاصله بعد از اون میتونستم جلد پنجم زندگینامه خوناشام رو بنویسم ولی اتفاقی افتاد و نتیجه اش جرقه خوردن داستان جدیدی توی ذهنم بود . 

من همیشه از نوشتن زندگینامه خوناشام لذت می بردم . نمیشه به زور داستان نوشت اگر حس نوشتن نداشته باشید و به زور بنویسید خواننده هم داستانتون رو به زور میخونه ( اگر بخونه ) به قول معروف چیزی که از دل بر آید به دل نشیند 

این داستان جدید هم مثل زندگینامه خوناشام نوشتنش برام لذتبخش بود 

این داستان اینقدر ذهنم رو گرفت که نتونستم مقاومت کنم و تصمیم گرفتم این یکی رو بنویسم و در حال حاضر بر خلاف داستان های دیگه حس نوشتنش رو تقریبا هر روز دارم ( اگر وقت کنم بنویسم ) و فقط نوشتن زندگینامه خوناشام در حد این داستان برام لذتبخش بود


به احتمال زیاد اسم این داستان مسافر ابعاد هست و گستردگی جالبی داره . مطمنا تک جلدی نخواهد بود ولی هر جلد پایان خودش رو خواهد داشت و نصفه نیمه نخواهد موند . 



رو راست بگم که من هم مثل خیلی های دیگه وارد مشکلات زندگی شدم و برای جمع و جور کردن خودم باید هر روز کار کنم . الان که این پست رو برای شما مینویسم ساعت 3.38 دقیقه بامداد هست و من مجبورم دو ساعت دیگه آماده شم تا سر کار برم . شغلی که هیچ روز تعطیلی نداره و من واقعا وقتم برای نوشتن کم هست 

میدونم که قبلا گفته بودم آخر شهریور جلد پنجم رو به پایان میرسونم ولی میخوام ازتون خواهش کنم که کمی بیشتر صبر کنید و در عوض داستان مسافر ابعاد رو مطالعه کنید و بعد از اون اگر این داستان جدید چاپ شد و نتیجه ای کمتر از متوسط داشت جلد پنجم زندگینامه خوناشام رو به عنوان حسن ختام و آخرین نوشته خودم تقدیمتون می کنم و اگر نتیجه اش خوب بود تا زمانی که تخیلم یاری کنه در خدمت شما دوستان خواهم بود . 


توی پست بعد هم در مورد داستان مسافر ابعاد توضیح خواهم داد و هم مقداری از اون رو برای دانلود قرار میدم 

امیدوارم مثل گذشته لطفتون شامل حال من باشه 


افشین جاهد