سلام خدمت همه دوستان خوبم
وعده داده بودم که آخر هفته گذشته تاریخ انتشار جلد پنجم ( آخر ) زندگینامه خوناشام رو اعلام کنم ولی به خاطر اتفاق های پیشبینی نشده با یک شب تاخیر خدمتتون رسیدم
مسایل زیادی برا گفتن هست که متاسفانه الان نمی تونم بهشون بپردازم و چون در حال حاضر عجله دارم زود سراغ اصل مطلب میرم و احتمالا فردا توضیحات کامل تری خدمتتون ارایه میدم
چهارچوب جلد پنجم رو از دیروز شروع به نوشتنش کردم ولی به دلایلی که در پست بعد زکر خواهم کرد فعلا بیشتر تمرکزم روی کار و داستانی هست که در حال نوشتنش هستم و بعد از اون به طور جدی جلد پنجم رو شروع میکنم و امیدوارم خیلی سریع به پایان برسونمش .
در حال حاضر تاریخی که میتونم مشخص کنم تابستان سال 95 هست
این تاریخ یه جور احتمال متوسط هست
ویرایش
بعد از اتمام مسافر ابعاد
ولی قول میدم که قبل از جلد پنجم داستان جن گیر رو خدمتتون ارایه بدم که در آینده بیشتر توضیح خواهم داد
امیدوارم از تاریخ دلخور نباشید
توی پست بعدی توضیحات تکمیلی رو خواهم داد
کمی هم از بعضی دوستان گلایه دارم که باعث شدن بالاجبار شماره خطم رو بردارم ولی تعداد این اشخاص مقابل دوستانی که با ابراز لطفشون به من روحیه دادن صد به یک هست و من از همشون سپاسپذار هستم
ممنون از تمام دوستانی
همچنان منتظر
من هنوز منتظر جلد 5 ام
وای آقا افشین خیلی عالی بود دارم واسه ادامه ش میمیرم لطفا جلد پنجمم بنویسین بی صبرانه منتظر میمونم
سلام و خسته نباشید خیلی داستان عالی واقعا ازش لذت بردم منتظر جلد پنجم هستم ربی از افغانستان
ممنون دوست خوبم خیلی خوشحالم که یک همزبان از کشور دیگه داستانم رو مطالعه کرده
آقا افشین واقعا کارتون خوبه من از خوندن این داستان خیلی لذت بردم. برای جلد آخر این داستان هم هرچقدر طول بکشه منتظر میمونم.فقط خواهشا یه پست جدید بذارین تا ما از جزییات کار شما هم خبری هرچند کم داشته باشیم. بازم ممنون
چشم امشب یا فردا حتم بلاگ ها رو بروز می کنم
برای نوشتن سری اخر هیچ عجله نکنید
لطفا با دقت بنویسیدش..
برای داستان مورد علاقم هرچقدر لازم باشه صبر میکنم.
خدا از زبونت بشنوه
الان دارم یه داستان مینویسم که به اندازه همین زندگینامه خوناشام دوستش دارم